سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

90/12/13
11:54 ص

شاید ده سالی از اون شب میگذره. شبی مثل همه شب های زندگی من و ما. مثل زندگی شما!
از اون شب هایی که سر راحت بر بالش می گذاریم و اصلا خیالمون نیست دوروبرمون چه خبره و مثلا توی بیمارستان بغل خونمون کی داره می میره، شایدم کی زنده می شه!!!

هر کی این جوری عاشقه ... بسم الله

منم مثل شما، و نه پاک و مطهرتر از شما، یه دفعه زد به سرمون که بریم بیمارستان.
بیمارستان ساسان.
دروازه بزرگ باغ شهادت!
"ته خط" همه جانبازان.
هر کی بره، مطمئنا دیگه برنمی گرده.

می گفتند چند روزی هست که اون جا بستریه. خیلی بیشتر از اون که من بی معرفت، اهمیت بدم و برم ملاقاتش.
نمی شناختمش، ولی رزمنده که بود!
باهاش همرزم نبودم، همدین که بودم!
وای از من و ما با این اخلاقمون.

سوار بر موتور رفتیم بیمارستان.
طبق روال همیشه راه نمی دادند و خوششون می اومد التماس کنیم، که کردیم!
در بخش هم همین مشکل را داشتیم، که با دو سه تا قسم و خواهش تمنا حل شد.

ساعت نزدیک 10 شب بود.
آرام خفته بود در بستر.
شیری آرام گرفته از گزند روزگار.
همین که نزدیک شدیم، چشمانش باز شدند. معلوم بود خواب نبوده، ولی آن قدر دوست ندیده که خسته شده.
به غیر از دختر مظلوم و همسر وفادارش، دیگر کی بود که سراغی از امروز او بگیرد؟!

همان جا کنار تختش ایستادیم به صحبت و بیشتر ذکر حاطره.
می دانستم اذیت می شود، ولی چاره چه بود؟
خودش می خواست.
با صدایی گرفته که با هزار سختی و مشقت از ته حلقومش بالا می آمد، گفت که از "شلمچه" برایش بگویم و گفتم.
از سه راه مرگ. از کربلای پنج و ...
از شهید حاج "محسن دین شعاری".

اشک از گوشه چشمانش جاری شد.
اشکم را خوردم تا فکر نکند کم آورده ام!

ساکت که شدم، مچ دستم را فشار داد و آرام تر از قبل، ملتمسانه گفت:
- بگو ... بازم بگو ...
خنده ای ساختگی ساختم و گفتم:
- دیگه از چی بگم؟
و او باز گفت:
- از شلمچه ... بازم از شلمچه بگو ...
و من گفتم و گفتم تا این که اشک خودمم جاری شد.
اشک های پاکش بالش را خیس کردند.

دیگر نتوانستم بمانم. ترجیح دادم که بروم. تا فهمید که گفتم:
- خب دیگه خداحافظ ... ما داریم میریم ...
مچ دستم را گرفت و گفت:
- بازم از حاج محسن دین شعاری بگو ...
و باز گفتم.
برای این که نگذارم زیاد اذیت شود و گفتن را تمام کنم، گفتم:
- راستی ببینم، با این حال و روزت، درد هم داری؟

انگار بدترین سخن از دهانم خارج شده!
رنگ به رنگ شد.
اشک هنوز گوشه چشمانش بازی می کردند.
فهمیدم ... نه! دیدم که لبش را به دندان می گیرد، ولی فقط یک کلمه جوابم را داد:
- ولش کن ...

چند روز بعد دوستان خبر آوردند:
"غلام رضا مدنی" از بچه های گردان تخریب ... آسمانی شد.

منبع:http://davodabadi.persianblog.ir/


پیام رسان

+ از خداوند دانش سودمند بخواهید و ازدانشی که بهره نمی دهد به خدا پناه ببرید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

+ بهترینِ برادران، کسی است که در به جای آوردن خیرْ برترین یاور، در نیکیْ عامل ترین و نسبت به مصاحبانْ ملایم ترینِ ایشان است . [امام علی علیه السلام]

+ در انتظار فرج باشید و از رحمت خدا نومید مشوید که محبوب ترینِ کارها نزد خداوند ـ عزّوجلّ ـ ، انتظارفرج است، تا وقتی که بنده مؤمن، بر آن مداومت ورزد . [امام علی علیه السلام]

+ چگونه از اهل دانش باشد کسی که در مسیرآخرت رو به دنیا دارد و چیزی را که به وی زیان می رساند، از آنچه به وی سود می بخشد بیشتر دوست دارد . [عیسی علیه السلام]

+ اگر دوست داری که خداوند دوستت بدارد، به دنیا بی علاقه باش و اگر دوست داری مردم دوستت بدارند، هرگاه از مال دنیا چیزی به دستت افتاد، آن را به سوی آنان بیفکن [رسول خدا صلی الله علیه و آله]<br>



+ هرکاری که بانام خدا آغازنشودسرانجام نمی گیرد



+ توای عشق وای تمام وجودم...



+ مهدی(عج)طاووس اهل بهشته



+ شب زیارتی اربابه:السلام علیک یااباعبدالله السلام علیک ورحمه الله وبرکاته



+ کثرت استغفارروزی رازیادمیکند



مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
لوگوی دوستان
 
دوستان
 
لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) اظهرالمن الشمس مهاجر نیلوفر سرابی کــــــــلبه قیدار شهر جد پیامبراسلام سکوت خیس مصطفی قلیزاده علیار سایه مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی سکوت ابدی وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید) وب نوشته مهدی میانجی ►▌ استان قدس ▌ ◄ کلبه تنهایی نغمه ی عاشقی جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی مـ یـ ـرابـ عـ ـطـ ـش ستارگان دوکوهه بـــــــــاغ آرزوهــــــــــا = Garden of Dreams آرشیوی متنوع از مسائل روزمره اطلاعات عمومی خاطرات دکتر بالتازار پروانگی سردار بی سنگر وب سایت روستای چشام (Chesham.ir) مهاجر ابـــــــــــرار ستاره سهیل عطر یاس صدای شهید واقعه قافیه باران سعادت نامه (بنفشه ی صحرا) آوای انتظار جزتو بانوی اسمانی میم.صاد سکوت باران.... کلبه خاطره جیغ بنفش در ساعت 25 آن دنیا 13 جوان امروزی گروه اینترنتی جرقه داتکو سرگرمی مکاشفه مسیح ... یاس ... مهندسی آب راه کمال حقوقدان منتظر رویابین دردودل دنیای خودرو سیما وبلاگ( عاشقانه ها) سایه های خیال همسایه خورشید عشق تابینهایت آتش دل بار دیگر حضور حماسی حقوق خانواده ای دریغااااااااا چند تکه عاشقانه ادبیات بیا ازدواج کنیم عدالت جویان نسل بیدار نوشتارهای زیبا صراط عاشق تنها ولایت _ وحدت _ بصیرت قاموس من *کل یخ* دیار برف مذهبی-سیاسی-فرهنگی سفیر نور کوچولو *دیدبان رایانه ای* آموزش تست زدن کنکور علی ما آخر رفاقتیم طراحی نقشه های ساختمانی adamak mahoor ستون فقرات(درد کمرو....) دیدبان اینترنتی هنوز هم نمیدانم اینجا چه فصلیست ،که من کال ماندم و به تو نمی رسم فقط من برای تو یادداشتهای روزانه رضا سروری ع ش ق:علاقه شدید قلبی انتظار منتظَر وایسا دنیا!من میخوام پیاده شم... دنیای این روزهای من سـدرة المنتهی حرفای ناگفته زیاده ولی چه فایده گل من... الکتروتکنیک نرگس موسوی بسیج در روستای شیدان دلنوشته های یه دختر حیاتی تازه اللهم صل علی محمد و آل محمد غمگینم و غم را دوست دارم اسمس بارون گاهنامه زیست مطالب خواندنی ارغوان جواد نبض قلم کانون علما و شهدای جامعة الزهرا(سلام الله علیها) سایه سیاه درجست وجوی حقیقت الله ابهی جوجو بلوچی از شهرستان چابهار فصل انتظار شهرستان کردکوی مصباح انس magicschool خلوتگه راز دکتر علی حاجی ستوده عشق کامپیوتر من حامیان استاد خیراندیش در استان یزد شیطون آسمون عشق خورشید نی ریز عنوان؟ ♥ به وبلاگ باران خوش امدید ♥ یادداشت های یک دیوانه حاج آقا مسئلةٌ سرو sindrela دوست داشتن درد دل نسیم عشق ماندگار(خدا) آروم آروم سکوت نازک قلبم فانوس دوست من و شما مشتاق اخلاق انسانی وصال وبلاگ صدف= عشق طلاست .: غریـبـه :. لهجه سکوت سمت دوست تسنیم نماینده رسمی اموات وبلاگ دلتنگی .:: توهمات ذهن یک دیوانه ::. ... هدهد فعلا که اوضاع اینطوریه... سلام نور خدا مسأله شرعی عاشق شبگرد بی نام تنها بهار عاشق عاشقی ریگی از روی زمین برداریم، وزن بودن را احساس کنیم. با نمک خاطرات آتلیه عشق تاریک حجاب چیست؟ پای سماور مهتاب سبز
موسیقی


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ